رؤیای مامان و بابا

سلام هدیه الهی خوشگل من پیش خدا خوش میگذره ؟!!!!!!!!!!! ببخشید که چند روزه نتونستم توی وبلاگ برات چیزی بنویسم . آخه سرم خیلی شلوغه . راستش دارم  کتاب می نویسم ( یه کتاب کار درسی ) . امروز تقریباً تموم شد. دعا کن کتاب خوبی بشه . راستی یه جلد از کتاب رو برات کنار میزارم تا وقتی به دنیا اومدی و مدرسه رفتی تقدیمت کنم دوستت دارم بابایی خوشگلم ...

سلام عزیز دل بابایی امشب ساعت 11:30 تیم ملی فوتبال کشورمون توی مسابقات جام جهانی 2014 با تیم نیجریه بازی داره تو که الآن پیش خدایی و به اون نزدیکتری ، دعا کن که تیم ایران این بازی رو ببره تا همه ی مردم ایران خوشحال بشن ...

خداوندا! از سوي خود، فرزند پاكيزه اي به من عطا فرما. کوچولوی خوشگل که مامان و بابایی منتظرتن ؛ امشب شب نیمه شعبانه ، شب تولد امام زمان راستی عیدت مبارک کوچولوی دوست داشتنی امشب من و مامان نذر کردیم که ان شاء الله تا سال بعد که خدا تو رو به ما بخشید ، شب نیمه شعبان به اندازه ده برابر وزن روزی که به دنیا اومدی شیرینی پخش کنیم مامان و بابا خیلی دوستت دارن کوچولوی ناز دوست داشتنی ...

سلام عزیز دل بابایی امروز مامانی آخرین امتحان دانشگاه رو داد . دیگه از فکر امتحانا اومد بیرون . الآن فکر و ذهن ما فقط تویی . اینکه زودتر خدا تو رو به ما ببخشه و مارو خوشحال کنه ؛ خیلی خوشحال کنه . وقتی توی تلویزیون ( شبکه نسیم ) ، فیلم بچه های کوچولو رو نشون میده ، همش بهونه تو رو می گیرم و از خدا میخوام که ما هم یه نی نی ناز و دوست داشتنی داشته باشیم .   ...

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی  چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ خداوند پاسخ داد : در میان تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو در نظر گرفته ام ،  او از تو نگه داری خواهد کرد. ***********************   اما کودک هنوز اطمینان نداشت که میخواهد برود یا نه ، گفت : اما اینجا در بهشت من هیچ  کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد : فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد ، تو  عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواه...

بسم الله الرحمن الرحیم سلام کوچولوی من که هنوز پیش خدایی ؛ تو الآن توی بهترین جای جهانی .  اما اگه میشه زودتر بیا تو دل مامانی ؛ بهت قول میدم که مراقبت باشم تا آخرین نفسم .............. تو هنوز نیستی اما دوست دارم برات بنویسم . امروز شنبه هفدهم خرداد 1393 . نمیدونم کی قرار بیای اما از الآنم منتظرتم مامانی ؛ البته یه ذره هم نگرانم ............. خدایا من رو لایق مادر بودن کن خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...

امروز دو نفری رفتیم شهر ری ؛ زیارت حرم حضرت عبدالعظیم ؛ بعدش رفتیم چشمه علی ناهار خوردیم . همون جا قرار گذاشتیم که دفعه بعد که ان شاء الله تو به دنیا اومدی ، سه نفری بیاییم زیارت .   ...